به بهانه بیست و سوم ذی‌الحجه، سالروز شهادت میثم تمار (علیه الرحمة)

مرقد مطهر میثم تمار علیه الرحمه

مرقد مطهر میثم تمار علیه الرحمه

در مكتب انسان ساز و تربيت‌كننده امام علي (عليه‌السّلام) شخصيت‌هاي بسيار ارزنده و بزرگواري وجود دارند كه هر يك از آن‌ها در طول تاريخ الگوي ارزنده براي جامعه بشري بوده‌اند. يكي از اين شخصيت‌هاي بزرگوار كه علاقه خاصي به علي (عليه‌السّلام) داشت و حضرت علي (عليه‌السّلام) نيز متقابلاً وي را بسيار دوست مي‌داشت، «ميثم تمار»[0] است. حيات پربار و شهادت افتخارآميز او براي همه انسان‌هاي آزاده و مسلمان درس و سرمشق و الهام است.
از سال‌هاي آغازين زندگي او اطلاعات چنداني در دست نيست. محققان نوشته‌اند:
وي فرزند يحيي و از سرزمين «نهروان» كه منطقه‌اي ميان عراق و ايران است. بعضي او را ايراني و از مردمان فارس دانسته‌اند».[1]
پدر و مادر ميثم همين نام را براي او انتخاب كرده بودند. گويا بعدها به نام «سالم» نيز مشهور بوده است.[2] لقب تمار را از اين جهت به ميثم داده‌اند كه وي در كوفه خرما فروش بود.[3] ابن حجر عسقلاني مي‌نويسد:
«ميثم برده زني از بني اسد بود. علي (عليه‌السّلام) او را خريداري كرد و آزاد نمود»[4]
در همان زمان حضرت علي (عليه‌السّلام) به او گفت: نامت چيست؟ گفت: سالم. حضرت فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمودند نام اصلي تو (نامي كه پدر و مادرت بر تو نهاده‌اند) «ميثم» است. ميثم گفت: رسول خدا و اميرالمؤمنين راست مي‌گويند، نام من ميثم است. حضرت (عليه‌السّلام) فرمود: پس همان نام قديم تو بهتر است».[5]
ميثم از اصحاب خاص علي (عليه‌السّلام) و صاحب سر حضرت بوده است.[6] صاحب الغارات می نویسد:
ابوخالد تمار گوید: من با میثم بر روی فرات در یک کشتی که انار حمل می­کرد همراه بودیم. ميثم به ما گفت: هم اكنون معاويه درگذشت. راوي مي‌گويد: جمعه بود خبر درگذشت معاويه رسيد، من در اين مورد تحقيق كردم، معلوم شد در همان روزي كه ميثم خبر فوت او را به ما داد و در همان وقت، معاويه مرده بود و فرزندش به جاي او نشسته بود.[7]
يكي ديگر از اخبار غيبي كه از ميثم تمار نقل شده است مربوط به زماني است كه همره با مختار ابن ابي عبيده ثقفي در زندان عبيدالله بن زياد به سر مي‌برد شيخ مفيد مي‌نويسد:
«ميثم در زندان به مختار گفت: تو به خون‌خواهي حسين (عليه‌السّلام) قيام خواهي كرد و اين كسي را كه الان مي‌خواهد تو را بكشد، خواهي كشت. وقتي عبيدالله مي‌خواست مختار را بكشد نامه‌اي از يزيد رسيد و مختار آزاد شد».[8]
ابن حجر عسقلاني و شيخ مفيد و عده‌اي ديگر از مورخان نوشته‌اند:
«حضرت علي (عليه‌السّلام) روزي به ميثم گفت: تو بعد از من دستگير مي‌شوي و به دار آويخته خواهي شد. روز سوم از بيني تو خون خواهد آمد و محاسنت از آن خون خضاب خواهد شد. تو بر در خانه عمرو بن حريث، جزء آن ده نفري خواهي بود كه به دار آويخته مي‌شوند. چوبه دار تو از همه آن‌ها كوتاه‌تر است. سپس حضرت آن نخله‌ را به وي نشان داد و فرمود: تو را بر آن به دار آويخته خواهي شد. ميثم همواره كنار آن نخل مي‌آمد و نماز مي‌خواند و با آن نخل سخن مي‌گفت. و به عمرو بن حريث مي‌گفت: من همسايه تو مي‌شوم، براي من همسايه خوبي باش. عمرو به او مي‌گفت: آيا مي‌خواهي خانه ابن مسعود يا خانه ابن حكيم را بخري و نمی دانست که منظور میثم چیست.[9]
در روايت ديگري آمده است:
«يوسف بن عمران نقل مي‌كند؛ از ميثم شنيدم مي‌گفت: علي (عليه‌السّلام) مرا نزد خود خوانده و فرمود: اي ميثم! هنگامي كه عبيدالله بن زياد تو را طلب كند و از تو بخواهد كه از من برائت حاصل كني چه خواهي كرد. گفتم: يا اميرالمؤمنين من هرگز از تو برائت نخواهم جست. امام فرمود: بنابراين تو را خواهند كشت و به دارت خواند آويخت. عرض كردم: من صبر خواهم كرد. حضرت فرمود: در اين صورت در مقام من با من خواهي بود».[10]
همه اين روايات نشان‌دهنده مقام معنوي ميثم تمار در نزد حضرت علي مي‌باشد به گونه‌اي كه حضرت اخبار زندگي و آينده وي را برايش بيان مي‌كند.
شیخ طوسی می نویسد:
حضرت علی به میثم فرمود: دستان و پاها و زبانت را قطع خواهندکرد. سپس نخله ای که در کناسه کوفه است را قطع کرده و آن را به چهار قسمت می کنند و تو را بر یکی از قطعه های آن به دار خواهند آویخت. میثم عرض کرد: آیا چنین چیزی رخ می دهد؟ حضرت فرمود : به خدای کعبه قسم، رسول خدا اینگونه به من خبر داد.
در سال 60 هجری، عبيدالله بن زياد او را دستگير كرد. به او گفتند: اين شخص (ميثم) از برگزيده‌ترين افراد نزد علي (عليه‌السّلام) بوده است. ابن زیاد گفت: واي بر شما. اين اعجمي! گفتند: بله. سپس عبيدالله از ميثم سؤال كرد: خدايت كجاست؟ گفت: “باالمرصاد للظلمه و اَنْتَ مِنهُم”. در كمين گاه ظالمان است و تو يكي از ظالمان هستي».[11]
در روايت ديگري آمده است: «پس از آنكه ميثم را نزد ابن زياد آوردند، ابن زياد به او گفت: تو بايد از علي (عليه‌السّلام) برائت بجويي و از او بدگويي كني … و الا دست و پايت را قطع مي‌كنم و تو را به دار مي‌آويزم ميثم مي‌گويد: من گريه كردم. ابن زياد از علت گريه من سؤال كرد. گفتم: از قول و عمل تو گريه نمي‌كنم. از شكي كه آن روز از خبر مولايم بر من عارض شد گريه مي‌كنم. ابن زياد پرسيد: مگر مولاي تو چه گفته؟ سپس ميثم جريان را نقل كرد، ابن زياد گفت دست و پايت را قطع مي‌كنم. اما زبانت را باقي مي‌گذارم تا دروغ تو و مولايت را آشكار سازم. سپس دست و پاي او را قطع كرد و او را بالای دار برد. او در بالاي دار صدا مي‌زد؛ اي مردم هر كسي مي‌خواهد احاديث علي (عليه‌السّلام) را بشنود جلو بيايد. مردم جمع شدند. عمرو بن حريث به عبيدالله بن زياد گفت: مي‌ترسم او دل‌هاي مردم كوفه را دگرگون كند و آن‌ها بر عليه تو خروج كنند. عبيدالله دستور داد: برو زبانش را قطع كن سپس زبان او را قطع كردند و ميثم به شهادت رسيد».[12]
شهادت ميثم بنا به نقلي ده روز قبل از آمدن امام حسين (عليه‌السّلام) به عراق بوده است.[13] و جنازه‌اش مدت‌ها بر بالاي دار بود.[14]

پی نوشت:
[0]- حاجی‌زاده، یداله؛ ميثم تمار و انتقاد از جور و ستم؛ وب سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام
[1]- محدثي، جواد؛ ميثم‌تمار، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1375، چاپ اوّل، ص 10.
[2]- عسقلاني، احمد بن علي بن حجر؛ الاصابه في تمييز الصحابه، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415، چاپ، اول: ج6، ص 249.
[3]- ميثم تمار، ص 10.
[4]- الاصابه فی تمییز الصحابه، ج6، ص 249.
[5]- همان
- طبري، محمد بن جرير بن رستم؛ نوادر المعجزات في مناقب ائمه الهداة، قم، مؤسسه الامام المهدي، 1410، چاپ اوّل، ص 32
- مفید محمد بن محمد بن نعمان؛ الارشاد، بي‌جا،  دارالمفيد، بي‌تا، ج1، ص 322.
[6]- بحراني، ابن ميثم؛ شرح مئه كلمه، قم، جامعه مدرسين، بي‌تا، ص 8.
[7]- ثقفي كوفي، ابواسحاق ابراهيم بن محمد؛ الغارات، ترجمه عزيزالله عطاردي، بي‌جا، عطارد، 1373، ص 572.
[8]- الارشاد، ج1، ص 325.
[9]- ابن حجر عسقلاني، الاصابه في تمييز الصحابه، ج6، ص 251-250 و
- الارشاد، ج1، ص 325-324.
[10]- الغارات، ص 572.
[11]- الاصابه في تمييز الصحابه، ج6، ص 251.
[12]- شيخ طوسي محمد بن حسن؛ اختيار معرفه الرجال، ج1، ص 298-297.
- موسوی خویی، ابو القاسم؛ معجم رجال الحدیث، بی جا، چاپ پنجم ، 1413ه،  ج20، ص 109.
[13]- الاصابه في تمييز الصحابه، ج6، ص 251.
- الارشاد مفید، ج1، ص325.
[14]- الاصابه في تمييز الصحابه، ج6، ص 251. ا
- الغارات، ص 575.

گوهر ناب:
قال صادق (ع): «المغرور في الدنيا مسكين، في الآخرة مغبون؛ لانه باع الافضل بالادني» (ميزان الحكمه، جلد3، صفحه 2237)
امام صادق (ع) فرمودند: انسان مغرور در دنيا مسكين و بيچاره است و در آخرت مغبون؛ چرا كه متاع برتر را به متاع پست تر فروخته است.

  1. سلام
    وقتی ایمان قوی همچین شیعه هایی رو میبینم خیلی به خودم شک میکنم.
    مثل میثم بودن واقعا سخت هست.
    خدا خودش تا لحظه اخر ایمانمون رو حفظ کنه.

    منتظرم
    یاعلی

    • حسن
    • مارس 24th, 2014

    وقتی درباره‌ی میثم ع مطلب می‌شنوم می‌خواهم خودم را نفرین کنم از بس بدم
    شرمنده‌ام یا علی و یا علی و یا علی

    • میثم
    • اکتبر 16th, 2014

    پی فرمانم / میثم تمارم /من به تو دل دادم یا علی

  1. بدون تراک بک