جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی

امروز به طور کاملا اتفاقی در بخش نظرات وبلاگ یکی از دوستان، اعلان نشست هم‌اندیشی وبلاگ‌نویسان جبهه ‌فرهنگی انقلاب اسلامی استان آذربایجان شرقی را که قرار بود ساعت 4 عصر در محل دفتر مطالعات جبهه فرهنگی برگزار شود، دیدم.
آنگونه که در این اعلان آمده بود در این نشست، موضوع تأمین محتوا در فضای مجازی و چگونگی بهره‌گیری از فرصت وبلاگ‌نویسی مورد بحث قرار می‌گرفت و همچنین تعدادی از وبلاگ نویسان فعال، تجارب خود را عرضه می کردند. همینطور آمده بود که حضور علاقمندان در این نشست، آزاد است.
جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را همه ما با جناب وحید جلیلی می شناسیم. با جبهه فرهنگی در زمان دوره جدید سوره که جلیلی عزیز سردبیر آن بود – و مرا یاد سوره زمان شهید سید مرتضی آوینی که مجلاتش را مرحوم پدر داشتند – می انداخت، آشنا شدم. همان زمان با جلیلی مراوداتی داشتیم و چند نوشته هم از من در سوره به چاپ رسید. بعدتر و از وقتی که او از سوره خداحافظی کرد ارتباط من هم با ایشان کمتر شد. آن زمان دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب در یکی از طبقات همان ساختمانی بود که سوره در آن بود. بعدتر با رفتن جلیلی و راه اندازی “راه”، دفتر بیشتر از پیشتر مطرح گردید و این شد که در سراسر کشور محملی برای اجتماع و هم فکری انقلابیون فرهنگی ایجاد شد. در استان آذربایجان شرقی هم جناب روح الله رشیدی این مهم را برعهده گرفته است.
حضور در جمع صمیمی وبلاگ نویسان را مغتنم شمردم و به امید دیدار دوستان پیشین و آشنایی با آنانی که پیش از این نمی شناختم، به محل برگزاری نشست رفتم. قصدم از ابتدای تصمیم بر این بود که تنها شنونده باشم و بیشتر می خواستم دغدغه های وبلاگ نویسان جبهه فرهنگی را بدانم. وقتی رسیدم که جناب حامدی در حال صحبت بود. ظاهرا و آنگونه که فهمیدم دبیر جلسه جناب ایشان بود. نشستم و متأسفانه تعداد حاضران بسیار نسبت به آنچه انتظارش را داشتم کم بود. این شد که اولین نفر بعد از بارانانه نویس من بودم که مجبور به صحبت شدم. البته روی حرف خاصی فکر نکرده بودم، اما در راه نکاتی به ذهنم رسیده بود که مایل بودم دیگران هم به آنها توجه کنند. این شد که صحبتی کردم و بعد یخ جلسه کمی آب شد و تقریبا اکثر دوستان صحبت هایی کردند.
درباره موضوع جلسه که تأمین محتوا و چگونگی بهره گیری از فرصت وبلاگ نویسی بود، حرفهایی بیش از آنچه در جلسه گفتم دارم که در فرصتی مناسب خواهم نوشت. اما اجالتا دوستان کهنه و نویی که در جلسه بودند را معرفی می کنم تا بعد بیشتر در این باره بنویسم. هرچند موفق نشدم نام وبلاگ همه دوستان را متوجه شوم اما تا جایی که می شد آنچه شنیدم را یادداشت کردم.

حاضران در نشست این عزیزان بودند:
بارانانه
ضلع غربی
در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند…
دانشگاه تربیت معلم آذربایجان
مخلوط نامه
حق یک بچه مسلمون
به یاد یار سفر کرده
دادها
شهر قرآن

سایتها و وبلاگهایی که نامشان در سخنان حاضران برده شد هم اینها بودند که برخی از آنها منسوب به حاضران هم هستند:
آهستان
کلاشینکف دیجیتال
سلام تبریز
باکری کلیپ
شهروند درجه 2
پابسته

  1. درباره اين جلسه شنيده بودم. ولي موضوعش را نمي دونستم.

    خيلي خوبه. بنويسيد و ما هم مي آييم، مي خونيم و استفاده مي كنيم.

    وبلاگ ما كه شده دفترچه يادداشتمان.

  2. پریا :

    درباره این جلسه شنیده بودم. ولی موضوعش را نمی دونستم.

    خیلی خوبه. بنویسید و ما هم می آییم، می خونیم و استفاده می کنیم.

    وبلاگ ما که شده دفترچه یادداشتمان.

    امیدوارم فرصتش رو گیر بیارم و همین روزها بنویسم. به شرطی که حتما نظر بدید تا اشتباهات اصلاح بشه.

  3. سلام
    1.خوشحالم که با دفتر مطالعات تبریز اشنا هستم!
    2. ان شالله جلسات بعدی پربار تر باشه.
    3.ان شالله به جمع خانم های جلسه اضافه بشه که بانبودن یک نفر( خانم) اون یکی هم قید اومدن رو نزنه! جلسه ی اون روزی واقعا شانسی جور شد.

    منتظرم
    یاعلی

  1. بدون تراک بک