روزی روزگاری، وبلاگ

عجب روزهایی بود. روزهای خیلی دوری هم نه، همین شاید ۵ سال پیش. وبلاگ می نوشتیم. گاهی ساعتها وقت مان صرف نوشتن یک مطلب می‌شد که مخاطبان بیاید و اگر پسندید کامنتی بنویسد. بازدیدهای وبلاگ را از گوگل آنالیز می‌گرفتیم و وقتی یک نوشته بازدید بیشتری داشت سرکیف می‌شدیم و آماده نوشتن یک پست دیگر.

اصلا ناف بشر را با نوستالژی بریده‌اند. روزهای خوب، روزهایی هستند که رفته‌اند و دیگر با نخواهند گشت. اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد، باقی همه بی حاصلی و بی ثمری بود.

آخرین نوشته خود من برمی‌گردد به بیشتر از ۵ سال قبل. آن روزها هم البته وبلاگ‌نویسی از مد افتاده بود، اما من برای اشتراک گذاشتن یا همان share برخی فایل‌ها با هم‌کلاسی های دانشگاه از آن استفاده می‌کردم.

فیس‌بوک و بعدش توییتر و بعد اینستاگرام شدند بلای جان وبلاگ‌ها. وگرنه ما برای خودمان برو و بیایی داشتیم. جزو اولین وبلاگ نویسان تبریز بودیم و از این دست اباطیل. اما، بگذریم.

پیوندهایی که به دوستان وبلاگ نویس دیگر داشتم را بررسی کردم. تقریبا خروج همه ما از وبلاگ‌ها به یک زمان برمی‌گردد. بعضی ها حتی دامنه‌هایشان هم حذف شده و نوشته‌های سابقشان دیگر در دسترس نیست. برخی هم به صفحاتشان در اینستاگرام و … لینک داده‌اند که اسباب‌کشی کرده‌ایم.

چه می‌شود کرد؟! اینها همه ابزار بود برای رساندن پیاممان اما چه شد که تبدیل به هدف شدند نمی‌دانم. اما هرچه بود، کاش پس از مرگمان وزر و وبالش دامنگیرمان نشود.

البته در این روزهای کرونایی، برخی پست‌هایم درباره آموزش مجازی و از مجرای جستجوگر ها دوباره فعال شدند و کامنت‌هایی رد و بدل شد. از کجا معلوم؛ شاید روزی دوباره به اینجا برگشتم!

فعلا اما هنوز نگهش داشته‌ام. مثل همان کاغذها و یادداشت‌هایی که از قبل دارم و توی کارتونی سالهاست با خودم اینطرف و آنطرف می‌کشم! شاید هروقت جرأت کردم و آنها را دور انداختم، اینجا را هم حذف کنم.

از بزم طرب باده‌گساران همه رفتند، ما با که نشینیم که یاران همه رفتند.

راستی در اینستاگرام می‌توانید با همین نام پیدایم کنید. هرچند آنجا هم زیاد فعالیتی ندارم. @saqur.ir

یا علی. التماس دعا

 

  1. بدون دیدگاه

  1. بدون تراک بک