میانمار

امروز، مسلمانان میان‌ِمارهای آتشینِ میان‌مار گرفتارند
داغ می‌بینند و داغشان بر دل ما می‌ماند …
امروز، عطش روزه در روزهای داغ تابستان
اینهمه دل ما را نمی‌سوزاند
که داغ تن‌های سوخته مسلمانان در میانِ‌مار آتشین

اما فردا، دبیرکل سازمان ملل بی‌درد جهان
که برای حل مشکلات جهان باهم متحدند
مشعل سوزان المپیک را
در لندن شرجی میزبان حمل می‌کند
تا به سهم خودش
از حقوق بشر دفاع کرده باشد
و جایزه صلح نوبل بگیرد
و شعله‌های بیشتری بیافروزد
درست مثل آنگ سان سو چی
و سفارت انگلیس
و آمریکای طرفدار صلح و حقوق بشر

نگران نباشید مسلمانان میان‌ماری
دبیرکل به فکر شماست

ننگ بر این دبیرکل و سازمانش

ادامه نوشته

پروانه‌، بلبل و علامه طباطبایی (رحمة الله علیه)

امروز یکی از دوستان شعر نغز و لطیفی از علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) را به یادم آورد که این شعر را در زمان بازگشت از تبریز به قم سروده‌اند. پایان این شعر مناظره‌ای است میان بلبل و پروانه در اینکه کدام یک عاشق بهتری است…

از دلِ آنروز كه‌ من‌ زاده‌ام ‌*
داغ‌ بدل‌ بوده‌ و دل‌ داده‌ام‌

تا به‌ ره‌ افتاده‌ام‌ از كودكي‌
هيچ‌ نياسوده‌ دلم‌ اندكي‌

شهر و ده‌ و سينۀ دريا و كوه
گشتم‌ و بگذشتم‌ ودل‌ در ستوه‌

رحل‌ بهر جاي‌ كه‌ مي‌افكنم‌
روز دگر خيمۀ خود مي‌كَنم‌

شاهد مقصود نديدم‌ دمي
هيچ‌ نديدم‌ خوشي‌ و خرّمي‌

ادامه نوشته

به بهانه بیست و سوم ذی‌الحجه، سالروز شهادت میثم تمار (علیه الرحمة)

مرقد مطهر میثم تمار علیه الرحمه

مرقد مطهر میثم تمار علیه الرحمه

در مكتب انسان ساز و تربيت‌كننده امام علي (عليه‌السّلام) شخصيت‌هاي بسيار ارزنده و بزرگواري وجود دارند كه هر يك از آن‌ها در طول تاريخ الگوي ارزنده براي جامعه بشري بوده‌اند. يكي از اين شخصيت‌هاي بزرگوار كه علاقه خاصي به علي (عليه‌السّلام) داشت و حضرت علي (عليه‌السّلام) نيز متقابلاً وي را بسيار دوست مي‌داشت، «ميثم تمار»[0] است. حيات پربار و شهادت افتخارآميز او براي همه انسان‌هاي آزاده و مسلمان درس و سرمشق و الهام است.
از سال‌هاي آغازين زندگي او اطلاعات چنداني در دست نيست. محققان نوشته‌اند:
وي فرزند يحيي و از سرزمين «نهروان» كه منطقه‌اي ميان عراق و ايران است. بعضي او را ايراني و از مردمان فارس دانسته‌اند».[1]
پدر و مادر ميثم همين نام را براي او انتخاب كرده بودند. گويا بعدها به نام «سالم» نيز مشهور بوده است.[2] لقب تمار را از اين جهت به ميثم داده‌اند كه وي در كوفه خرما فروش بود.[3] ابن حجر عسقلاني مي‌نويسد:
«ميثم برده زني از بني اسد بود. علي (عليه‌السّلام) او را خريداري كرد و آزاد نمود»[4]
در همان زمان حضرت علي (عليه‌السّلام) به او گفت: نامت چيست؟ ادامه نوشته

عید غدیر خم مبارک باد

عید غدیر خم مبارک باد

عید غدیر خم مبارک باد

کاروان بود و بیابان عطشناک غدیر
و نبى ملتهب از باده ادراک غدیر

کاروان بود و بیابان که سراپا مى‏سوخت‏
و محمد، که افق را به نگاهش مى‏دوخت‏

آنچه ما نیز شنیدیم که شد، مى‏دانست
تشنه حادثه‏اى بود، و خود مى‏دانست!

وحى آمیخته با جام افق خواهد شد
وحى روشنگر ابهام افق خواهد شد

انتظارش به سر آمد کسى از راه رسید
آن که بود از دل توفانى‏اش آگاه رسید

گفت برخیز که از یار سفیر آمده است!
به چراغانى صحراى غدیر آمده است

موج یک حادثه در جان غدیر است امروز
و على چهره تابان غدیر است امروز

آن که سر مى‏دهد از دل همه شب ناله عشق
مژده‏ات باد! که شد بعد تو دنباله عشق

آخرین جمله پیغام رسالت باقى است
گام نه، صعب‏ترین گام رسالت باقى است

دست در دست على از همگان بیعت گیر
خیز و از مردم هر سوى زمان بیعت گیر!

و بگو هست على بعد تو مولاى همه
گر که تنهاش گذارند، بگو واى همه!

همه بودند، و دیدند، و بیعت کردند
هر چه حق گفت شنیدند و بیعت کردند

بیعت شیشه‏اى و آهن پیمان شکنى
داد از بیعت آبستن پیمان شکنى

پس از آن بیعت پر شور، على تنها ماند
و وصایاى نبى، در دل صحرا جا ماند

اى برادر! تو که این سوى زمانى، هش دار!
تو بر این عهد، مبادا که نمانى! هش دار

دلت اى دوست اگر شیعه آیین علیست
یا که چشمان تو سجاده خونین علیست ‏

هم از آن روست که عهدیست تو را با مولا
پس به یادآر و به پا خیز و بگو یا مولا!

ما هنوز از دل خود صوت نبى مى‏شنویم
خلوتى گر بنماییم شبى، مى‏شنویم‏

بیعتى را که نمودیم به خاطر داریم
پیش از آن، آنچه که بودیم به خاطر داریم‏

چهارده قرن پس از حادثه پیمان بستن
به که پیش از همگان بستن و هم بشکستن‏

موج آن حادثه در جان غدیر است هنوز
و على چهره تابان غدیر است هنوز

راه سخت است و بلاخیز، ولى کوتاه است
و هدف گام نخست است، که بسم الله است

سفرى باید از آن بادیه تا منزل دوست
سفرى نیست که راه از خود او تا خود اوست

شعر از: ناصر شعار ابوذری

به بهانه باران

این روزها که حال و هوای شهر بارونی شده یاد خیلی چیزها چشم‌های آدم رو هم بارونی میکنه! یاد محرمی که نزدیکه. یاد پدر که نزدیک چهار ساله دیگه نیست. یاد استادی که شهید شد و هزار یاد دیگه که سالهاست فقط یاد هستند! خدایا زندگی ما رو طوری قرار بده که بعد از مرگ یادی نیک هم از ما بمونه.

بارون

ببار ای بارون (عاشورایی) یا صدای حاج محمد کریمی

ببار ای بارون با صدای شجریان (پیش از سقوط)

ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه كن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
ادامه نوشته