ایها العزیز …

امشب شبی بود که کاش تقدیرمان به خیر و نیکی رقم خورده باشد. کاش در تقدیرمان دیدار تو را نوشته باشند. کاش صدایمان لایق آن بوده باشد که گوش های مبارکت آن را بشنوند. کاش صدای ناله مان تا نزد تو آمده باشد.

یا ایها العزیز ! مَسَّنا و اهلنا الضُر و جِئنا ببضاعه مُزجاه و اَوفِ لَنَا الکَیل و تَصَدَّق علینا ؛ ان الله يَجزِي المتصدقين. (1)

پر کن دوباره کِیْل مرا ایها العزیز (2)
آخر کجا روم به کجا ایها العزیز

رو از من شکسته مگردان که سال‌هاست
رو کرده‌ام به سوی شما ایها العزیز

جان را گرفته‌ام به سردست و آمدم
از کوره راه‌های بلا ایها العزیز

وادی به وادی آمده‌‌ام از درت مران
وا کن دری به روی گدا ایها العزیز

چیزی که از بزرگی تو کم نمی‌شود
این کاسه را … فاوف لنا… ایها العزیز

خالی‌تر از دو چشم من این جان نیمه جان
محتاج یک نگاه تو یا ایها العزیز

- ما- جان و مال باختگان را رها مکن
بگذار بگذرد شب ما ایها العزیز

دستم تهی است… راه بیابان گرفته‌ام
دست من و نگاه شما ایها العزیز

التماس دعا

———————————
1) سوره مبارکه یوسف (ع)، آیه 88
2) شعر از مریم سقلاطونی

    • sister
    • جولای 14th, 2013

    خیلی ممنون از این شعر عالی

    • مهدی
    • اکتبر 23rd, 2014

    شعرتون عالی بود، خدا خیرتون بده

  1. ممنون. البته شاعرش که من نیستم

    • امیرعلی
    • ژوئن 2nd, 2015

    شاعر: خانم مریم سقلاطونی

    • عباس
    • جولای 21st, 2015

    احسنت شعر بسیار قشنگی بود واقعا از سوز جان سروده خدا قبول کنه

    • رضا
    • دسامبر 3rd, 2015

    سلام
    خدا به قلم و دلتان برکت بدهد.

  1. بدون تراک بک